سلام مسعود جان
حالت چطور است؟اگر از احوالات ما خواسته باشی من نه خوبم نه بد ونه خنثی تو چطوری؟البته اصلا مهم نیست
مسعود جان دلم برایت تنگ شده است مدت زیادی است که تو را ندیدم.از آخرین دیدار ما شاید از یک سال بیشتر می گذرد
مسعود جان دلم برایت تنگ شده یادت هست به خانه ما میامدی و تخمه ژاپنی می خریدی، شب های عید که تخمه می خوردم همش به یادت بودم
یادن هست ورق بازی می کردیم و روزها می باختیم و شب ها می بردیمو تو یک بار سر اینکه چرا من بد بازی کردم و نتونستیم حریف را کوت کنیم سرم داد کشیدی
مسعود جان دلم برایت تنگ شده یادت هست ترم دوم کمی با هم کنتاکت شدیم و بیشتر فکر می کنم سر ... بود که خودت می دانی خودم هم می دانم و خودش هم .
راستی مسعود جان دلم برایت تنگ شده یادت هست آن شب خشتک شلوار آبی ام را دوختی چند روزی است که مرا یاد تو می اندازد و پاره شده با هر تکه از نخ های در رفته ی خشتکم یاد تو می افتم
مسعود جان دلم برایت تنگ شده شنیدم به سفر رفته ای به جنوب "به به به به" از دیدنت هم خوشحال شده اند
من هم جنوب بودم با چند ساعتی فاصله با تو فکر کنم زیر پونس بودیم اما کسی از دیدنم خوشحال نشد امید وارم تهران آمدی از دیدنت بیشتر خوشحال شوند
راستی یادت هست یک صبح دنبالت امدیم تا به دانشگاه برویم اما تو ما رو دو در خواستی بکنی و گفتی نمی ام اما در ایستگاه اتوبوس که منتظر بودیم سر رسیدی و ضایع شدی و بخاطر من بود مه نیامده بودی و الکی دست دادی و سلام کردی .مسعود جان دلم برایت تنگ شده
خداحافظ.
سلام حسین جان.
احوال شما چه طور است عزیز بابلی کچلم؟ خوبی؟
حسین جان من هم باور کن دلم خیلی برایت تنگ شده است. آن خاطره هایی را که گفتی من هنوز هم یادم هست و حتی خیلی بیشتر از آن.
حسین جان یادته با ماشین ما عجله ای می رفتیم تا دو نفر را سوار کنیم و چراغ جلویمان خورد به پراید یه خانمه و شکست؟
یادته دو نفر را جلوی دانشگاه سوار کردیم و همه کف کردند از پر روییمان؟
یادته چیزت... شلوارت پاره شد و من برایت دوختم و الآن دوباره پاره شده ولی من نیستم که بدوزم؟
یادته پریشب کلی برات میسد کال انداختم ولی جواب ندادی؟
راستی ما در جنوب هم دوست داشتیم شما را ببینیم ولی نشد. باور نمی کنی؟ از ۱۱۸ بپرس.
حسین جان راستی یادته یه دوست پسر کلو پیدا کردی و مارو بیخیال؟
یادته با امین رفتیم هفت حوض و شما از دست من ناراحت شدشد ولی بعدا فهمیدید سوء تفاهم بوده؟
حسین جان یادت هست اولا چقدر من را دوست داشتی و با پارسا کوچولو توی کلاس مینشستیم و چقدر با هم می خندیدیم؟ راستی یاد پارسا کوچولو هم به خیر. آنقدر به جمع خودوان راهش دادیم تا بزرگ شد!
یادته داشتم میومدم خونتون و توی ارباب دیدمت و گفتی پدر هادی فوت کرده؟
راستی من یادم نمیاد اون روزی رو که میگی دودرتون کردم! پیر شدیم داداش. حق بده بهمون.
خوش باشی. من هم دلم برایت تنگ شده. باور نمی کنی؟ ایندفعه از دل خودت بپرس.
باشد که این چند خط را بعنوان جواب در وبلاگت بگذاری تا موجب عبرت سایرین گردد.
راستی اگر بخواهی برای همه اینجوری بنویسی که شلوارت پاره میشود! :-)
حسین جان سلام.کجایی بابا؟
سال نو مبارک
آخه اردک عزیز
از کی تا حالا اردکها تخمه ژاپنی میخورن و ورق بازی میکنن؟
این نامه بیشتر به پتک وجدان های من شبیه است!
چت شده تو پسر؟ جواب اس ام اس رو نمی دی؟!
ها...
:-(
عوضی اصلا معلومه کجایی؟ نه تلفنت روشنه٬ نه وبلاگت زنده س٬ نه کسی ازت خبر داره. مردم از بس زنگ و اس ام اس زدم و اینجارو خوندم.
زنده ای لاشی؟
سلام مطالب جالبی بود زیاد تو فکر این چیزا نرو
دریا نمی گیره نشون...
فقط خواستم بگم حسین جان خیلی آدم عوضی ای هستی.
کدوم گوری هستی هیچ معلومه؟ آش خور که نشدی اقلا بیا اینو بخور ؛-)
خب چرا اینجوری کرده بود؟
اون روز صبحو میگم..
خوب...برای ما که ننوشته بودی ولی خوندیمش!انشاالله دل تنگی هات برطرف میشه،و یه چیز دیگه!شنیدم که میگن دلتنگی مرد یکی از بهترین نعمت هاست که خدا بهشون داده و خیلی زیبا و لطیفه
به کوک تازه ام سر بزنید..
خوب جزئیات یادت می مونه
کدوم جزییات من کیم تو کی هستی
بچه مال کیه؟